شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است

حتی اگر در تنگنا باشی،دستهایت در بند باشند

و کلامت از نگفته ها مملو

چشمهایت که آگاه باشند کافیست...


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/1ساعت 5:33 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

اینجا مردم شهر چشمها را به روی باطن بسته اند...

به خدایمان قسم این من آن منی نیست که تو میگویی...

اما تو...

کسی که بر او خط  میکشی و شهره ی عامش میکنی شاید دردانه ی خدا باشد...

چرا قضاوت کنیم؟

جایی خواندم آدمها خوب یا بد نیستند،آدمها فقط متفاوتند...

مرا سرزنش نکن که مثل تو نیستم،مثل تو نمی اندیشم،من خودم هستم نه تو.

تو از من چه میدانی که آتش جهنم را برای من ترسیم میکنی؟

تو من را میبینی نه اندیشه ی من را.

گیرم که من جهنمی ام،تورا چه میشود با آبرویی که بر باد میدهی؟

 

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/1ساعت 5:32 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

پاییز بود و خورشید به مشرق نزدیک میشد...

غروب دلگیر من از همان طلوع  آغاز شد...

نه...باران نمیبارید اما من!!!دختر بارانها برای اولین بار

گریه سر داد که مرا باز گردانید...

اما دیر شده بود.به خواست من نبود

آمدنم اجبار شد....

 نوزده سال است که پرسه میزنم...

هنوزهم خاطرات آن اولین گریه رادر قلب دارم.

نمی خواهم برایم دل بسوزانی این اشکهاست که صبورم میکند.

به تو اعتماد دارم اما تردید هم هست...

از این بی اعتقادی خسته ام...

خدایا همین نوزده سال برای امتحانم کافیست.میترسم.خدایا.

میترسم مبادا روحم را به چیزی ببازم که شایسته ام نیست...

من دختر بارانم خدایا بگذار برویانم...من از سیلاب ویرانگر شدن میترسم...

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/1/25ساعت 10:17 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

سلام رفیق هم درد من...

چقدر دغدغه ها زیاد شده.تقصیر کسی نیست

که با دستهای خود داریم گور خود را میکنیم.

تقدیر کسی نیست که لگدمال روزگار میشویم....

خدا گفت به روزی ات قانع باش و نیستیم.

پاک بمان و پاک بازگرد و آلوده شدیم...

و زمانی شده است گاهی زنانگی یک زن

اسیر بی ارزش ترین ارزش دنیا شده...

پول...

بگو با چه رویی در چشمهای خدا نگاه کنیم؟

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/1/25ساعت 10:0 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

خبر بده از خودت بی وفا دلم تنگ شده...

میگفتند دنیا بزرگ است.شایعه بود.

من اینجا و تو اینجا و

هردو دور از هم،بی خبر از هم....

آه قلبم...

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/1/25ساعت 9:51 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

 

دنیا همه را طرد میکند و جایی نیست برای رفتن...

من طرد شده ام

زخمی کوچه های نمناک...

به خدا،خدا نگذاشت رهایت کنم...

خدا؟

به آن معرفتی که میخواهی نرسیده ام؟

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/1/25ساعت 9:47 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

همیشه به ندای درونت گوش کن

تو از ابتدا پاک آفریده شدی

اگر روحت گفت نه...خدا هم میگوید نه...

اگر من روح بی نهایت دارم

اگر به این دنیا قانع نیستم

اگر  با هیچ چیز آرامش نمیگیرم

اگر به دیداری امید دارم که شک همگان را بر انگیخنه

دلیلش شعله ایست که خدا خود از ازل

در قلبم افروخته است...


نوشته شده در پنج شنبه 90/1/25ساعت 9:41 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

میدانی؟

به من لبخند بزن...

آیا میشود با آب نوشت عشق؟

تو بخند...من مینویسم...

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/1/25ساعت 9:37 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |

شاید جواب دنیا چیزی بجز سکوت باشد

بیا انتقاممان را بگیریم

بعد بمیریم...


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/24ساعت 12:18 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

  نمیدانم چرا وقتی به دیوار تکیه کردم فرو نریخت!!!

 

  فکر میکنم غمم سنگین تر از دیوار بود...


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/24ساعت 12:18 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

آخرین مطالب
» نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
[همه عناوین(292)][عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com


someone like you از adele ادله - مرجع کد آهنگ
مرجع کد آهنگ