سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است

جون منو قسم بخور که نمیری!!!

به جون تو نمیرم....

قول مردونه؟؟؟

قول قول قول مردونه....

میدونستم دروغ میگی...

جونم رو فدای تو میکنم عزیزم

که تو بدقول نشی!!!!


نوشته شده در دوشنبه 91/8/8ساعت 9:17 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

ابراهیم اکنون بیا و ببین!!!!

به خاطر خدا از هوس دست نمی کشیم

حرف از پاره ی تن می زنی؟؟؟؟؟؟

 

عید قربان مبارک

اگرچه دیر شد اما...

خالی از لطف نیست...


نوشته شده در دوشنبه 91/8/8ساعت 9:15 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

اینها که می بینی جای دستهای توست...

دستهایی که روز قیامت به بوسه های من

 اعتراف میکنند....

زخمهایم را به هیچ مرهمی نخواهم سپرد

دلم برای خنجرت چه تنگ است....


نوشته شده در دوشنبه 91/8/8ساعت 9:13 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

دستم به دستگیره ی در کوبیده شد

و سیاه شد....

چه شباهتی پیدا کرد به روزگارم....


نوشته شده در شنبه 91/8/6ساعت 9:47 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

طعم ترش را دوست دارم و

خنده های توترش مزه است....

وقتی میگویم دوستت دارم و

تو فقط می خندی!!!

من به حماقتم فکر نمی کنم....

فقط دهانم آب می افتد....


نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 10:30 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

رد پای همه ی آدمها پیدا بود

اما من....

به دنبال در پای تو بودم....

هوا سرد بود و دستهایم یخ کرده بود

و کودک سینوزیت روی کوچه های

پیشانی ام لی لی می کرد...

آهان!

پیدایش کردم اینجاست...

اما....

جای پاشنه ی یک کفش زنانه هم....

و پیاده رو برایم چه بی انتها شده بود....


نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 10:25 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

صبح ها که خورشید سرک میکشد طلوع کند،

تار موهای طلایی اش را که میبینم

دلم می خواهد دست بر سرش بکشم

و نوازش کنم...

اما....

چقدر دستهای من از خورشید دور است....

راستی تو فکر میکنی میشود

یک روز

خود خورشید به دیدنم بیاید؟؟؟؟



نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 10:11 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

گنجی در قلبم دارم...

تازگی ها دارم می فهمم که من

ثروتمندترین انسانم....

تازگی ها دو بال خریده ام...

میگویند می خواهم به ماه سفر کنم

اما من مقصد دیگری در سر دارم...

راستی آن کتاب را بیاور...

در میان راه سوال های بسیاری دارم.... 

 


نوشته شده در شنبه 91/7/29ساعت 9:43 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

اعصاب ندارد این سوخته پر...

خم شده ای در حسرت پرواز...

کجای قفس دست و پا زد که قفل در

به رویش بسته شد؟؟؟؟

تا کی سکه های اشک خرج تماشای پرواز کردن؟؟؟؟

این پرنده در روزگار گم شده است....

اگر بال هم بگیرد برای پرواز خسته است....

بگذار بخوابد تا ابد...

اما....

این پرنده سالهاست که مرده است.....

 


نوشته شده در شنبه 91/7/15ساعت 10:15 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

یه قلب دارم و یه دنیا تحمل...

کی مثل من بعد از این همه غصه باز رو پاهاش می ایسته؟؟

روی زانوهایی که می لرزه!!!

کی میتونه مثل من هر ثانیه تمام بشه و دوباره از نو شروع کنه؟؟؟

کی میگه زندگی قشنگه؟

من گفتم؟

اشتباه کردم...اشتباه....

زندگی هر لحظه کابوسه،انتظاره،له شدن زیر پای پای آ دماست...

زندگی مرگ تدریجیه....

بذار خسته بمونم و شکسته...

بذار بازم به تظاهر بخندم....

آخه میدونی؟؟؟؟

هیشکی مثل من تحمل نداره.....

tahamol


نوشته شده در شنبه 91/7/15ساعت 10:3 صبح توسط دریا نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

آخرین مطالب
» نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
نوشته های من
[همه عناوین(292)][عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com


someone like you از adele ادله - مرجع کد آهنگ
مرجع کد آهنگ