شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است
زیر سایه ات همیشه خوب بود... صدایت مال من بود،هوایت،نفست، عطر خوش پیراهنت... بگو برای کسی سایه شدی؟ اگر کسی بود بگو... همه چیز را بردی حتی نگذاشتی زیر سایه ات بمانم... تو شهامتش را نداشتی دوستم داشتی اما سکوت دوای دردهای من نبود... من میروم شاید شکسته شود سکوت تو با هق هق شبانه ات... اما من دیگر در تو جایی نخواهم داشت... آسمان!!! گاهی آبی،گاهی سیاه...و من سردر گم که بتابم یا خاموش باشم؟!!! انکار نمیکنم که تو جاودانه ای،به اجبار،در خیال ماه... اما خوب میدانم این آخرین بار است که برای تو شعر مینویسم... دیگر هرگز...دیگر هیچ گاه برای تو شعر نخواهم نوشت...
Design By : RoozGozar.com |