شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است
با دقت دورش را جارو میزد تخت خواب داشت اما از آجرهای روی هم چیده شده هوا سرد بود و پیرمرد سیاه بود.... رنگ شب.... او به هیچ چیز... تنها به جایی برای خوابیدن فکر میکرد.....
نوشته شده در دوشنبه 92/10/9ساعت
8:38 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |
Design By : RoozGozar.com |