شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است
خواب ظهر بی حوصله ام میکند.... الآن که بیدار شدم گرمم بود و آفتاب مستقیم توی صورتم.... همسفر همیشگی تابستان هم بهار نشده آمد... وز وزش در گوشم و پاهای چسبناکش در کشاکش کنکاش صورتم.... پنجره را باز کن.... گرما ازارم میدهد....
نوشته شده در چهارشنبه 91/1/16ساعت
1:2 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |
Design By : RoozGozar.com |