شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است
آن روز زمستان بود. من و دستهای یخ زده ام. و تو با یک فنجان چای داغ در دستانت. و امروز تو نیستی و بازهم زمستان شد.... و چقدر جای دستهای تو خالیست......
نوشته شده در یکشنبه 90/6/13ساعت
8:45 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |
Design By : RoozGozar.com |