شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است
امروز نمی خواهم از خودم بنویسم...فقط از تو... کجایی؟چه میکنی؟حالت چطور است؟ هنوز هم قلب مهربانت مثل همیشه به یاد من می تپد؟ بیا باهم از بی هم بودن حرف بزنیم... اما تو کجایی؟از چه کسی میشود حال تورا پرسید؟ از روزهایت که گذشت و غصه هایی که سپری شد... باید برایت بگویم از خودم...آنقدر حرف دارم... اما قرار بود از تو بگویم... آخر از تو خبری ندارم!!! بگذریم...از خودم بگویم که چقدر دلم برایت...بقیه اش را میدانی...
نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت
8:38 عصر توسط دریا نظرات ( ) | |
Design By : RoozGozar.com |