کلاف زندگي ام که گم شد در جايي نامعلوم کسي پيدايش کرد و به جايي دور برد نمي دانم چگونه مي بافدش که مرا اين جا بي سرنوشت مي نامند ..
حالم را پرســــيدند... گفتـــم رو به راهـــــم.. آنهـــا نميدانستـــــند که من... رو به راهي هستم که تو رفته اي...!!
ميان ماندن و نماندن فاصله تنها يک حرف ساده بود از قول من به باران بي امان بگو : دل اگر دل باشد ، آب از آسياب علاقه اش نمي افتد ...